هنر و سرگرمیادبیات

لودمیلا کولیکوا، "دیدم یکدیگر": به طور خلاصه، تجزیه و تحلیل داستان

آیا پسران و دختران باید مراقبت از پدر و مادر خود را؟ یا وظیفه ای است که آنها را به فرزندان خود را به من بدهید؟ این سوال ها را در یک کار کوچک از لودمیلا کولیکوا پاسخ. "دیدم یکدیگر" خلاصه ای از آن است که در این مقاله ارائه شده است - یک داستان از دست زدن در مورد سرنوشت مادرش، که آنقدر غیر قابل تحمل احساس است درد عاطفی، او آسان تر به این باور در مرگ پسرش از خیانت او بود.

پسران ناسپاسی

یک موضوع بسیار پیچیده در کار کوتاه نویسنده داستان لیودمیلا کولیکوا نشان داد. "دیدم یکدیگر" - خلاصه ای از موضوعات عمیق اختصاص داده شده به ناسپاسی از کودکان، که پوشکین را تحت تاثیر قرار در داستان خود "ایستگاه" و رمان داستایفسکی "توهین و زخمی". افراد جوان معمولا، vyporhnuv از لانه پدر و مادر، به سرعت در حال مهاجرت به یک زندگی جدید بدون نگاه به عقب. سفارشی کردن میل قریب به اتفاق آنها به تکرار سرنوشت مادران و پدران مایه تاسف، یک تصویر غم انگیز و تلخ از خانه پدرش و خودخواهی انسان معمولی نیست. پیش رو - یک وجود متفاوت است. این شادی ها و مشکلات آن. A پشت سر - خانه نفرت انگیز، که همه در سایه های خاکستری پایدار، و به نظر می رسید هم برای متوقف کردن. آینده برای ساکنان خود. پس چرا مخلوط گذشته با حال، اگر شما فقط می توانید فراموش نکنید که به دور از حافظه تصویری از یک مرد که در جایی دور، شاید، بیحال و درد و رنج در پیش بینی دردناک؟ این است که حتی ساده تر به خود را متقاعد کند که هیچ کس انتظار است، و همه را فراموش کرده است.

این تصویر از پدر و مادر رها در ادبیات روسیه

با حجم محصول کوچک است که باعث ایجاد L. کولیکوا نسبتا. "دیدم یکدیگر" خلاصه ای از است که از زیر تنظیم - است، با این حال، داستان طول عمر است. مقایسه داستان نویسنده معاصر با آثار نمایندگان از ادبیات کلاسیک روسیه، در مییابد که کمی بیش از دویست سال گذشته تغییر کرده است. با این همه، کودکان ناسپاس است. و فقط رنج می برند افراد مسن، که زندگی پس از از دست دادن یک پسر محبوب یا دختر نمی تواند ادامه دهد.

داستان در سوال در این مقاله است امروز در برنامه درسی مدرسه گنجانده شده است. این باعث می شود ممکن است به درک عمیق نوجوانان مدرن مشکل از پدران و فرزندان در پس زمینه از واقعیت های امروز است. تغییرات در طول زمان ظاهر فرد و آنچه در آن احاطه کرده است. احساسات و عواطف انسانی و رذیلت بدون تغییر باقی بماند. بنابراین ما اطمینان می توان گفت که مشکل از ناسپاسی از کودکان بهتر است در آثار زیر توصیف میکند:

  • A. S. پوشکین "postmaster استفاده".
  • F. M. داستایفسکی "توهین و زخمی".
  • LN کولیکوا "را دیدم یکدیگر است."

خلاصه و تصویر از شخصیت

قهرمان اصلی داستان - خرد کن. نام خانوادگی - تیتوف. بیش از نام و نام خانوادگی نویسنده آن مشورت نیست، شاید به این دلیل این مرد یک ویژگی چشم انداز بالغ سن خود را ندارد. یا شاید این واقعیت که او بود و باقی مانده Tolik، که در جایی دور در انتظار یک مادر دوست داشتنی.

عملیات در داستان شروع به آشکار شدن در آپارتمان راحت جدید از شخصیت. Tolia صاحب یک مسکن جداگانه، که بدان معنی است که رویای خود را به حقیقت تبدیل شد. بعد از این، او به دنبال تمام عمر خود را. و اکنون، به مناسبت housewarming و، همسر پخته یک کیک، و در جدول جشن جمع آوری تمام خانواده.

یک شخصیت است که دارای ویژگی های مثبت با ارزش - من باید که شخصیت کولیکوا می گویند. او مرد خانواده کامل، مردی که به خاطر همسر و فرزندان خود زندگی می کند. برای بیست و چهار سال گذشته به طور خستگی ناپذیر. آپارتمان های بزرگ جدید - نتیجه سال ها خود را از کار سخت. داستان "همدیگر را دیدند" گزیده ای کوتاه از زندگی یک مرد سخت کوش، پدر خانواده است. اما این شخصیت یک چهره جنجالی است. چگونه می تواند او را برای چنین مدت طولانی که در مورد زنی که به او زندگی را فراموش کرده اند؟ اما تنها در طول یک شام خانواده در آپارتمان های بزرگ جدید او به طور ناگهانی مادرش یاد می آورد. شادی خانواده، آن حاکم در خانه تیتوف به طور ناگهانی توسط مقایسه :. تحت الشعاع قرار "به عنوان یک کودک مادر من" اما این ایده و تشویق قهرمان سال ها بعد در آخرین بازدید از منزل.

خاطرات

Tolia طور ناگهانی شروع به یاد داشته باشید حروف مادر که او حتی در ارتش را دریافت کرد، و بلافاصله پاره را به قطعات کوچک. او فکر می کند که او را در حدود یک قرن چهارم دیده می شود، و بیش از یک دهه ارسال نشده است. خرد کن به روستای مادری خود ارسال به دیدن زنی که به هنگام تولد به او داد. اما زمانی که آنها رخ می دهد، دریغ نکنید به تماس مادر او، اما او حاضر به این باور که او - پسرش. مادر انتظار بیش از حد طولانی زندگی می کردند. در طول این سالها، او از گریه خسته شده بود و استعفا داد به این واقعیت است که پسر خود را نه بیشتر. معلوم شد که قلب مادر پسران خیانت غیر قابل تحمل است.

خرد کن هم هیچ چیز و درک نمی کنند. بازدید از مادر او، او به خانه را برای همیشه ترک، "برش یک قرص نان از زندگی و پرتاب آن را در جاده ها." این حوادث نشان می دهد در داستان خود "را دیدم یکدیگر" Kulikov از. تجزیه و تحلیل از کار، با این حال، نشان می دهد که داستان ناتمام است. این رنج و عذاب وجدان از چند تکه هنوز در راه اند. آشکار جهان درونی شخصیت اصلی و دلیل آن را نگرش بی عاطفه به مادر می تواند باشد، در نظر گرفته تکنیک های هنری که در داستان مورد استفاده قرار "را دیدم یکدیگر" Kulikov از.

تجزیه و تحلیل تصویر Titovs خانه

در آپارتمان جدید چند تکه تمام لذت. و بوی آن را لذت بخش، و برخی از اعتماد به نفس در آینده در هوا است. او خسته به سرگردان در یک آپارتمان اجاره ای که شادی را از دستیابی به خانه های خود را نمی تواند تحت الشعاع قرار حتی چند روز آماده سازی خسته کننده برای حرکت کند. و در حال حاضر او احساس می کند مانند اعتماد به نفس قوی در آینده، آن را به او به نظر می رسد به عنوان اگر او تقریبا جاودانه شد. جای تعجب نیست که او خیلی سخت برای این همه سال کار کرده است. او هنوز هم به "خطر کردن یک محل بر روی جهان است." موفق

این تصویر از مرد شاد و خوش خلق در این کار لیودمیلا کولیکوا ایجاد می کند. "من تو را دیدم یکدیگر" - یک داستان است که با شرح تصویر شادی خانواده کامل آغاز می شود. اما فقط در نگاه اول ممکن است خاطرات تصادفی از مادر خود به نظر می رسد. خرد کن احتمالا پنهان این همه سال فکر کردن در مورد او دور، در پایین بسیار از روح خود. مراقبت و مشکلات دیگر بیش از حد بسیاری او را در زندگی خود داشته است. او تا به حال به پیچ و تاب لانه خود را، برای اطمینان از آینده فرزندان خود، مراقبت از همسر محبوب خود را. اما هدف به دست آمد - و، مانند یک کرم در یک سیب کامل، بیدار افکار مادرش است. رویدادها که دهانه چند روز، در این کار لیودمیلا کولیکوا منعکس شده است. "دیدم یکدیگر" - یک قطعه کوچک از تاریخ یک عمر است. داستان غم انگیز در مورد انتظار برای مادرش، که پسرش به دلیل مشکلات داخلی، تمایل فراموش کرده بود "برای به تعویق انداختن پنی اضافی." در تضاد خانه جدید یک تصویر از در حال اجرا از کلبه، که به تساوی کولیکوا ایجاد می کند.

"دیدم یکدیگر": موضوع از خانه

این روستا که در آن مادر زندگی می کند، در زنگ های غم انگیز خاکستری نشان داده شده است. ویران خانه، و ریشه در زمین. در میان ناامیدی و دلتنگی. کلبه خود روشن نیست، وضعیت در زشت او خوشحال است. داستان "را دیدم هر یک از دیگر" در نقطه مقابل ساخته شده است. از یک طرف - یک عکس زندگی تایید از زندگی خانوادگی تیتوف. از سوی دیگر - یک فضای مرده در کلبه. در برابر این مخالفان این ایده است که در محصول لیودمیلا کولیکوا گنجانیده است. "دیدم یکدیگر"، قهرمانان که بسیار کم توصیف، یک است اثر هنری، که در آن "صحبت می کنند" خانه و وضعیت در آنها است. این تصویر از کلبه جهان درونی صاحب آن را نشان می دهد.

این تصویر از اولگا Gerasimovna

مادر او را نمی شناخت. اما در آخرین جمله، که داستان به پایان می رسد "را دیدم یکدیگر" کولیکوا، روشن است که شخصیت این کار چیزی را فراموش نکنید. سال های طولانی انتظار او را کشته است. این انتظار دیگر برای فرزند او، و او را ببیند یعنی زنده و مطمئن خیانت او. در حالی که "دیدن" - یک کلمه که به او اعمال می شود نیست، از او بینایی خود را از دست داد.

این تصویر از مادر به نظر می رسید کاملا بیگانه چند تکه: زن پور قدیمی با چشم unseeing و انگشتان سوخته. آیا این زن، این نامه که از آن او به طوری که اغلب در ارتش دریافت کرده بود و که حروف همیشه به پایان رسید گفت بدون عارضه: «ای پسر مادر اشیا عالی"؟

نامه ای به مادرم

آنها با آن را بسیار اذیت می شوند، نامه طولانی از مادر دوست داشتنی بود به او علاقه مند نیست، و او آنها را بلافاصله پس از خواندن پاره. بسیار بهتر است برای خواندن پیام های از دختران جوان است. تم در همه زمان تا به امروز، مطرح شده در داستان "را دیدم یکدیگر" Kulikov از. مشکلاتی از این کار نهفته در روابط پیچیده ای از پدر و مادر و کودکان است. با این حال، مشکلات ممکن است از یک شخصیت متفاوت باشد. بین مادر و پسر اغلب اختلاف حاضر بیش از یک موضوع خاص است. کودکان می نگرانی بیش از حد اغلب خسته که یکی از نویسندگان مدرن روسیه یک بار به نام "وحشت از عشق است." اما قهرمان کولیکوا مراقبت بیش از حد احساس نمی کند، و از نظرات تحمیل مادر رنج می برند نیست. او آن است که به سادگی شرمنده. دلیل این کار این تجزیه و تحلیل به نفس پایین ممکن است کار بیشتر نشان می دهد.

پدر

در نامه ای به مادر می گوید چند تکه از مرگ پدرش. او این فرد یاد داشته باشید. fatherlessness Tolik راس. هنگامی که توسط مادر خود دیدار کرد، تلاش می کند تا او را متقاعد کند که او پسر Tolia مورد علاقه او است، آن را یکی از دوستان او، که همچنین گفته بود پسر یک مادر تنها به یاد می آورد. اشاره به یک دوست دوران کودکی، که در پدر همان بود یکی از معدود است که به ذهن می آیند پسر عیاش است. این تصادفی نیست.

رشد بدون پدر آسان نیست. این امر به ویژه دشوار است زمانی که زندگی شکل می گیرد در یک روستای کوچک که در آن هر کس می داند هر از همه چیز دیگر. فقدان پدر پسر را بدون هیچ ردی عبور نمی کند. برخی نوجوانان در خانواده های تک والد زودتر بالغ تر از همسالان خود، قرار دادن مراقبت از مادر. اما دیگران، تمایل به فراموش کرد که در هر توهین به کلمه بود "پدر،" دور از آن، به فرار کنند. به جایی سمت راست برای ایجاد یک خانواده کامل است. این Tolia بود. او می خواست به یک خانه و به شادی حقیقی خوشبختی خانواده، که، بدون تردید، زده از همه چیز حافظه است که در دوران کودکی همراه بود، و بالاتر از همه - مادرش.

کوری

معنای نام کولیکوا داستان چیست؟ اره یکدیگر ... قهرمان این محصول بیش از یک بار خطاب شود کلمه. او در مورد میل به "svidetsya" با پسر خود در نامه ای به او صحبت می کند. و او می گوید از عبارت "که همدیگر را دیدند" پس از او را ترک برای آخرین بار.

او می خواست به دیدن پسرش. اما از آنجا که تمایل به دور از دسترس برای او باشد، او بینایی خود را از دست داد. کوری مادر در داستان معنایی نمادین. یک بار خاموش امید اولگا Gerasimovna "svidetsya" با پسر او از دست داده و نیاز به مراجعه کنید. بینایی آن را بی فایده بود.

توبه نافرجام

در شب، که در Tolia خانه مادر انجام شد، او هرگز چشم ضربه زد. او سال های رفته یاد می شود. درباره چقدر سخت برای کسب پول برای همسرش یک کت خز، یک سفر به دریا، یک آپارتمان جدید بود. این خرد کن می خواستم به و اولگا Gerasimovna را به خود را در چشم او را توجیه کند. اما او نمی توانست. او سرسختانه حاضر به رسمیت شناختن در او یک پسر است. اما حتی اگر او را در مورد مشکلات که این همه سال غلبه گفت، آن را به سختی او را درک کنید. مردی که برای بیشتر عمر خود را تا زمان یافت نشد برای دیدن مادرش، هیچ بهانه ای وجود دارد.

قهرمانان دیگر

بسیار کمی از نویسنده در مورد شخصیت های دیگر صحبت کرد. آنها همسر و چهار پسر چند تکه می باشد. بله از آنها و هیچ حرفی برای گفتن، چرا که آنها بخشی از یک تصویر آفتابی خوشحال از شادی خانواده هستند. تنها به خاطر آنها من زندگی می کردند و قهرمان داستان کار بیست و چهار سال گذشته، چه واقعا متقاعد شده بود. در واقع، او مادر خود را به دلیل خودخواهی و ضعف خود را داد.

بازگشت به زندگی جدید

خرد کن مادر خود را دوباره. چهره او در آخرین لحظه غمگین به نظر می رسید. شخصیت اصلی این داستان می رود، کنار گذاشتن تمام است که آن را به یک خانه مادری متصل می شود. او هرگز مادر خود را ببینید، اما به یاد داشته باشید فقط در مورد او نیست. در طول این سالها، تمام ناچیز تر غرور دنیوی می شود. درد در قلب مادر را فراموش کرده، در عین حال، همه گرم می شود. با این حال، "svidetsya" او، افسوس، نه با هر کسی باشد.

در سبک نثر روانی او یک داستان ایجاد "را دیدم یکدیگر" Kulikov از. این سبک شامل مطالعه و تجزیه و تحلیل از روح انسان را با مثال از یک یا دو شخصیت است. در این کار، شما می توانید به عنوان خوانده شده سرنوشت مادران رها و پسران اضطراب های روانی به آنها خیانت.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.atomiyme.com. Theme powered by WordPress.