هنر و سرگرمیادبیات

"روسلان و لیودمیلا": خلاصه. "روسلان و لیودمیلا" - شعری از علی S. Pushkina

به سرعت با محتوای هر اثر ادبی آشنا شوند کمک می کند تا به طور خلاصه. "روسلان و لیودمیلا" - شعر به صورت پوشکین. بازگویی کمک خواهد کرد که خواننده به معنی از کار درک، معرفی داستان، شخصیت های اصلی، و، شاید، از علاقه به مطالعه دقیق اسکریپت باشد.

تاریخچه ایجاد

گفته شده است که الکساندر پوشکین Sergeevich شرکت در مورد نوشتن چنین کار، در حالی که هنوز در سالن سخنرانی عمومی فکر می کرد. اما اساسا، او شروع به کار بر روی آن را بعد - در 1818-1820 سال. پوشکین خواست برای ایجاد یک شعر های افسانه ای، خواهد بود که یک "روح قهرمانانه".

کار شاعرانه در همان زمان تحت تاثیر داستان های ادبی روسی و آثار ولتر، آریوستو متولد شد. اسامی تعدادی از بازیگران پس از انتشار اختصاص داده شده است «تاریخ دولت روسیه است." که شد RATMIR، Ragday، Farlaf وجود دارد. با آنها شما به زودی خلاصه معرفی.

"روسلان و لودمیلا" دارای عناصر تقلید مسخره امیز، چون الکساندر گاهی اوقات دوست داشت برای نشان دادن حرفهای نیش به خوبی هدف، شامل عناصر طنز آمیز در ایجاد شاعرانه او. منتقدان اشاره کرد که پوشکین مهربانی تقلید برخی از قسمت تصنیف "دوازده باکره خواب" ژوکوفسکی است. اما در 30S شاعر تأسف است که او به طوری که در "نفع اوباش انجام داد، چرا که او خوب به Zhukovsky، که او را با پرتره خود پس از انتشار شعر ارائه شده و نوشت که آن را توسط معلم می دهد خود دانش آموز برنده و شکست خورده بود است.

فداکاری

بسیاری از مردم داستان را دوست داشتم AS پوشکین "روسلان و لیودمیلا" - قاعده مستثنی است. هر کس نمی داند که این شعر با خطوط که در آن نویسنده می گوید که او آن را اختصاص به دختر زیبایی آغاز می شود. پس از آن بسیاری خط شناخته شده از Lukomorye، بلوط سبز، دانشمند گربه، یک پری دریایی وجود دارد. پس از آن، کار خود را.

اولین آهنگ

از فصل اول خواننده را به خلاصه. روسلان و لیودمیلا دوست دارم. دختر دختر شاهزاده ولادیمیر از کیف بود. این است که در اولین آهنگ از پوشش، که 6 فصل از A. S. پوشکین نامیده می شود. تاریخ و زمان آخرین، به ترتیب، به عنوان مراجعه کننده "آواز ششم."

نویسنده، با استفاده از زیبایی از کلمات، می گوید داستان از یک جشنواره همجنسگرا به مناسبت عروسی از دو نفر در عشق. در این جشن وجود دارد شادی تنها سه مهمان - RATMIR، Farlaf و Rogdai. آنها - رقیب روسلان، بیش از حد در عشق با یک دختر زیبا بود.

و اکنون وقت آن برای تازه ازدواج کرده به تنهایی است. اما ناگهان او شنیده لامپ رعد و برق خاموش، Circle تمام لرزید، و لیودمیلا ناپدید شده است.

روسلان غمگین. و ولادیمیر دستور داده است تا دختر خود را، و قول داد او را در ازدواج را به کسی است که دختر به ارمغان بیاورد. البته، سه دشمن روسلان می تواند چنین فرصتی را از دست ندهید و در جستجوی زد، مانند خود، نامزد تازه متولد شده.

یک روز، او در دیدار یک پیر مرد در یک غار است. او گفت داستان عشق خود را، که در جوانی آماده به حرکت کوه ها برای برخی از از Naina بود، اما او همه جوانان را رد کرد. سپس او رفت و 40 سال از جادوها طراحی شده به اطمینان حاصل شود که دختر او را دوست داشتم مطالعه قرار گرفت. وقتی پیرمرد بازگشت، او را دیدم زن زشت قدیمی به جای باکره است که در طول سال ها، از Naina تکامل یافته است. و او در نهایت در به احساسات خود سقوط کرد. با این حال، پیرمرد فین فرار کرد، و از آن زمان در انزوا در یک غار زندگی می کردند. او گفت که لیودمیلا گرفته شده توسط شر جادو Chernomor.

آهنگ دوم

خلاصه Pushkina شعر "روسلان و لودمیلا" به فصل دوم آمده است. از این خواننده می آموزد که Rogdai متخاصم بود، او شروع به پریدن کرد، لعن روسلان. ناگهان، مردی را دید که سوار و او را تعقیب می کردند. او به سختی زنده با ترس تلاش به تاخت دور است، اما اسب خود را تصادفا و سوار پرواز کرد به خندق. Rogdai دیدم که بود روسلان و Farlaf نیست، و سوار دور.

توسط Farlaf زن قدیمی (آن از Naina بود) نزدیک می شد، منجر اسب خود را و به او گفت که او را به رفتن به عقب و زندگی در املاک خود در نزدیکی کیف، در واقع در حالی که لودمیلا هنوز هم سخت است برای پیدا کردن، و سپس او نمی خواهد در هر نقطه از از Naina و Farlaf است. او به پیر زن گوش و چهار نعل تماس.

بعد، یک خلاصه ای از کتاب "روسلان و لیودمیلا" خواننده که در آن در این زمان یک دختر پژمرده شده می گوید. محل آن کاخ تبه کار در ساحل دریای سیاه بود. او در بستر خواب بیدار شد. سکوت سه دختر، دوشیزه یا زن جوان آمد، لباس، زیبایی خار.

لیودمیلا حسرت به طرف پنجره، در نگاه چشم انداز زمستانی، پس از آن از قصر آمد و دیدم باغ سحر و جادو، که زیبا بود، "باغ Armida." است یک gazebo زیبا وجود دارد، آبشارها. بعد از ناهار در دختر طبیعت او بازگشت و دیدم اتاق شامل بندگان و بالش هستند ریش Chernomor، پس از او خودش است - کوتوله گوژپشت است.

دختر او را از دست دادن نیست، برداشت "کارل کلاه"، او مشت خود را در او به ارمغان آورد، و سپس فریاد زد به طوری که تمام در ترور فرار کرد.

در همین حال، روسلان مبارزه Rogdai به او حمله و ضرب و شتم قلدر، پرتاب از موج دنیپرو. و این همچنان ادامه شعر "روسلان و لیودمیلا".

فصل خلاصه داستان فصل - آهنگ سوم

بندگان Chernomor بازنشسته ریش خود را شانه زد. ناگهان از پنجره پرواز کرد مار بالدار و تبدیل به از Naina. پیرزن گفت که جادو خطر - رزمندگان به دنبال لیودمیلا. او flatteringly در مورد دریای ساحل سیاه صحبت کرد و اینکه به طور کامل در کنار او را تایید کرد.

برای جشن گرفتن، جادو بد است دوباره وارد اتاق دختر، اما او را نمی بینم وجود دارد. جستجو برای خدمتکاران هم، شکست خورده است. به نظر می رسد، لیودمیلا درک آنچه خواص کلاه. اگر شما آن را می پوشند عقب به جلو، یک فرد نامرئی تبدیل خواهد شد، که زیبایی انجام داد. این لوازم جانبی جادویی پوشکین در شعر خود "روسلان و لیودمیلا" استفاده می شود. خیلی خلاصه سریع خواننده به صحنه بعدی طول می کشد.

در این زمان، شوهر جوان بود در میدان جنگ، او را دیدم تعداد زیادی از سربازان مرده است. او را برداشت تا سپر، کلاه، شاخ، اما می تواند یک شمشیر خوب پیدا کند. نه از میدان دور، او را دیدم یک تپه بزرگ، آن را تبدیل به یک دردسر واقعی. برادر Chernomor - او مسافر است که یک بار بر دوش قهرمان بود گفت. اما دومی حسادت برادر بالا و با شکوه بود. در آن مناسبت، کوتوله قطع کردن سر خود را، و فرمان سر خود را به محافظت از شمشیر، که، با توجه به افسانه ای، می تواند قطع ریش جادو سحر و جادو.

آواز چهارم

این که چگونه به سرعت راه می رفت به فصل چهارم، بازگویی مختصری از محتوای "روسلان و لیودمیلا". پوشکین الکساندر Sergeevich شرکت در اندیشه نخستین بار در مورد چگونگی و که در زندگی واقعی است جادوگران بسیار است. او در ادامه می گوید که RATMIR در جستجوی لیودمیلا به قلعه آمد. او ملاقات وجود دارد افسونگر که شوالیه تغذیه، احاطه شده توسط توجه، حساسیت به لمس، مراقبت، و قهرمان جوان زودتر رها کرده است قصد دارد برای پیدا کردن دختر ولادیمیر. در این تا زمانی که نویسنده برگ یک پسر جوان شاد و می گوید که یکی روسلان مسیر انتخاب خود همچنان ادامه دارد. در طول راه او در دیدار یک غول پیکر، یک قهرمان، یک جادوگر، آنها را شکست داد، او به پری دریایی، که فریب مرد جوان نیست.

در همین حال لیودمیلا سرگردان در کلاه نامرئی از سالن از جادو، و او می تواند آن را پیدا کند. سپس تبه کار با استفاده از یک ترفند. آن را به یک روسلانا زخمی تبدیل شده است، او فکر آن دوست پسر او بود، به او زد، کلاه سقوط کرد. در آن لحظه، در لیودمیلا انداخت شبکه، و او به خواب رفت، قادر به مقاومت در برابر سحر و جادو از Chernomor.

آهنگ از پنجم

به زودی می آید روسلان به مکان تبه کار. او ضربات شاخ به احضار به منظور مبارزه با. وقتی مرد جوان نگاه کرد، او را دیدم که آن را بیش از Chernomor مگس، برگزاری یک گرز. زمانی که جادو چرخش روسلان به سرعت کشیده دور، و کوهان دار سقوط به برف. مرد جوان باشگاه بلافاصله به مجرم شروع به پریدن کرد و چنگ به ریش خود را.

اما Chernomor به طور ناگهانی به ابرها افزایش یافت. با این حال، پسر بچه ریش خود را اجازه نمی دهد، بنابراین، خیلی، در آسمان بود. به طوری که آنها برای مدت زمان طولانی پرواز - بیش از زمینه های، کوه ها و جنگل ها. جادو خواست تا به او اجازه رفتن، اما Ruslan است انجام نداد. در روز سوم Chernomor پذیرفته و شوهرش را به همسر جوان خود را انجام شده است. هنگامی که آنها فرود آمد، پسر محفظه تبه ریش شمشیر سحر و جادو، آن بر روی کلاه خود گره خورده است، و کوتوله در یک کیسه قرار داده و تنظیم صندلی.

نایت رفت تا برای مورد علاقه خود را نگاه کنید، اما او می تواند یک راه را پیدا کند. سپس او شروع به نابود کردن همه چیز را در مسیر خود و به طور تصادفی کلاه خود را به یک دختر در زمان خاموش. این جادوگر به خصوص بر روی کلاه خود قرار داده، که شوهر او همسر خود را پیدا کند.

که در نهایت و روسلان و لیودمیلا ملاقات کرد. شعر در کاهش مناسب برای یک نتیجه گیری سریع در داستان. مهم نیست که چقدر تلاش، من می توانم دختر نامزد از خواب جادویی بیدار نیست. او بر روی اسب خود قرار داده و به خانه رفت.

سپس روسلان ملاقات ماهیگیر و او را به رسمیت می شناسد RATMIR که از تمام damsels انتخاب یکی، و در حال حاضر زندگی می کند با خوشحالی با او در خانه در رودخانه بانک.

هنگامی که روسلان برای شب متوقف شد، او به طور جدی زخمی شد. به او Farlaf رخنه کرد، 3 بار با شمشیر ضربه، لیودمیلا گرفت و رفته بود.

آهنگ ششم

لیودمیلا Farlaf آورده به کاخ، و دروغ به ولادیمیر، گفت که او دختر را نجات داد. با این حال، به او بیدار هیچ کس نمی تواند.

پیر مرد فین پاشیده روسلان آب زندگی می کنند، او بلافاصله بهبود و عجله به کیف، که توسط پچنگها حمله قرار گرفت. قهرمان شجاعانه جنگیدند، به طوری که دشمن شکست خورده بود. پس از آن، او را لمس دست حلقه لودمیلا که او به فین، و او بیدار شد.

نزدیک شدن به پایان خلاصه. روسلان و لیودمیلا خوشحال، همه چیز به پایان می رسد جشن، Chernomor در قصر را ترک کرد، به عنوان او را برای همیشه قدرت جنایتکار آن از دست داد.

خاتمه

روایت با یک خاتمه، که در آن او می گوید که در کار خود، با ستایش از افسانه های دوران باستان به پایان می رسد. او سهام خود را برداشت در مورد قفقاز، توصیف الگوی طبیعی دست و غم و اندوه است که به دور از نوا را.

شاعر می گوید که در هنگام کار بر روی محصول، فراموش کینه، دشمنان. این به او کمک کرد دوستی، و آن شناخته شده است که بسیار افتخار پوشکین.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.atomiyme.com. Theme powered by WordPress.