اخبار و جامعهفلسفه

اگزیستانسیالیسم ... فلسفه اگزیستانسیالیسم است

فلسفه وجود در جایگاه ویژه ای در توسعه بنیادی قرن بیستم قرار دارد. این به عنوان یک تلاش برای ایجاد چیزی جدید، متفاوت از دیدگاه های در حال توسعه از انسان مدرن است. باید پذیرفت که عملا هیچ یک از متفکران اگزیستانسیالیست مطلق نیست. نزدیک ترین به این مفهوم، سارتر بود، که تلاش کرد همه دانش را در کار خود تحت عنوان "اگزیستانسیالیسم، انسان گرائی" باشد. چگونه فیلسوفان وجودی تفکر مفهوم "آزادی" هستند؟ زیر را بخوانید.

ادعای اگزیستانسیالیسم به عنوان یک فلسفه جداگانه

در اواخر دهه شصت، افراد دوره خاصی را تجربه کردند. انسان به عنوان هدف اصلی فلسفه دیده می شود، اما برای هدایت مسیر تاریخی مدرن نیازمند مسیر جدیدی است که می تواند وضعیتی را که اروپا پس از جنگ با آنها تجربه کرده است، در یک بحران عاطفی داشته باشد. این نیاز به دلیل تجربه عواقب ناشی از انحطاط نظامی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی به وجود آمده است. یک اگزیستانسیالیسم فردی است که عواقب فاجعه های تاریخی را بازتاب می دهد و از مکان خود در نابودی خود می کاهد. در اروپا، اگزیستانسیالیسم خود را به عنوان یک فلسفه تثبیت کرد و نوعی روند فرهنگی مدرن بود. این موقعیت مردم در طرفداران عقلانیت بود.

تاریخ اصطلاح

اهمیت تاریخی اصطلاح به طور خاص در سال 1931 آغاز می شود، زمانی که کارل یاسپرس مفهوم فلسفه وجودی را معرفی کرد . او در کار خود با عنوان "موقعیت معنوی زمان" ذکر کرده است. کیرکگارد فیلسوف دانمارک توسط یاسپرس به عنوان بنیانگذار جاری نامگذاری شد و آن را بعنوان یک روش زندگی برای یک فرد خاص تعیین کرد. روانشناس معروف وجودی و روان درمانگر R. May این روند را به عنوان یک جنبش فرهنگی در نظر گرفت که یک نفس عمیق احساسی و معنوی را در روح شخصیت در حال توسعه درک می کند. این یک لحظه روانشناختی را نشان می دهد که در آن شخص یک لحظه مشکالت منحصر به فردی را که او با آن مواجه است معرفی می کند.

محتوای تدریس

فیلسوفان انسانی، مبانی تعالیم خود را به Kierkegaard و نیچه می سازند. این نظریه بیانگر مشکلات بحران لیبرالهاست که بر پایهی پیشرفت تکنولوژیکی متکی هستند، اما قادر نیستند فهمیدن و فهمیدن یک زندگی شخصی را نادیده بگیرند. فرض بر این است که غلبه بر احساسات عاطفی به طور مداوم: احساس ناامیدی و ناامیدی. ماهيت فلسفه اگزيستانسياليسم، نگرش نسبت به عقلگرايي است که خود را در واکنش مخالف نشان مي دهد. بنیانگذاران و پیروان این جبهه ادعا می کردند که تقسیم جهان به طرف های عینی و ذهنی است. تمام تظاهرات زندگی به عنوان یک جسم در نظر گرفته می شود. اگزیستانسیالیسم شخصی است که همه چیز را بر مبنای وحدت اندیشه ای عینی و ذهنی بررسی می کند. ایده اصلی: شخص است که او تصمیم دارد در این دنیا باشد.

چگونه خودتان را تحقق بخشید

اگزیستانسیالیسم ها پیشنهاد می کنند فردی را به عنوان یک موضوع متوجه شوند که خود را در موقعیت بحرانی قرار می دهد. به عنوان مثال، با احتمالی از دست رفتن یک ترور مرگبار. این در طول این دوره است که آگاهی دنیای غیر واقعی به شخص نزدیک می شود. آنها او را یک روش درست شناختن می دانند. راه اصلی برای رفتن به دنیای دیگری شهودی است.

چگونه مفهوم "آزادی" توسط فیلسوفان وجودی تفسیر می شود

فلسفهی اگزیستانسیالیسم، مکان خاصی برای تشکیل و حل مسئله آزادی است. آنها آن را بعنوان یک انتخاب مشخص از شخصیت از یک میلیون امکانات می بینند. موضوع ها و حیوانات آزادی ندارند، زیرا آنها در اصل دارای ماهیت هستند. برای یک فرد برای تمام مدت به آن نیاز است و معنی وجودش را درک می کند. بنابراین، یک فرد معقول مسئول تمام اقدامات کامل است و نمی تواند اشتباهات خود را با اشاره به شرایط خاص انجام دهد. فیلسوفان انسانی در نظر انسان را به عنوان یک پروژه در حال تحول همیشه می دانند که آزادی احساس جدایی از شخصیت و جامعه است. مفهوم از دیدگاه "آزادی انتخاب" تفسیر شده است ، اما نه "آزادی روح". این حق غیرقانونی هر فرد زنده است. اما افرادی که حداقل یکبار تصمیم گرفتند برای صحیح تصمیم خود در معرض احساس اضطراب جدید باشند. این دایره بیرحمانه انسان را به آخرین نقطه ورود منتهی می کند - دستیابی به ماهیت او.

کسی که در درک موسسین جریان است کسی است

ممکن است پیشنهاد شخصی را به عنوان یک فرآیند توسعه مداوم درک کنیم، اما تجربه یک بحران تکراری دارد. فرهنگ غربی عمدتا از این لحظات آگاه است، زیرا با اضطراب، ناامیدی و درگیری نظامی مواجه است. یک اگزیستانسیالیسم فردی است که مسئول خودش، افکار، اعمال خود، هستی اش است. او باید مانند این باشد که اگر بخواهد شخص مستقل باقی بماند. همچنین او باید ذهن و اعتماد داشته باشد تا تصمیمات درست بگیرد، در غیر این صورت جوهر آینده او کیفیت مناسب خواهد بود.

ویژگی های مشخصه همه نمایندگان اگزیستانسیالیسم

علیرغم این واقعیت که تعالیم مختلف تأثیرات خاصی بر فلسفه وجود دارد، تعدادی از خصوصیات ذاتی در هر نماینده فعلی مورد بحث وجود دارد:

  • خط شروع اولیه دانش، یک فرآیند مداوم برای تجزیه و تحلیل اقدامات فرد است. تنها بودن می تواند همه چیز را در مورد فرد انسان بگوید. اساس تدریس مفهوم عمومی نیست، بلکه تحلیل یک شخصیت بشری بشری است. تنها افراد می توانند وجود آگاهی خود را تجزیه و تحلیل کنند و باید این کار را به طور مداوم انجام دهند. هایدگر به ویژه در این مورد اصرار داشت.
  • انسان در زندگی واقعی خود منحصر به فرد بود و در نوشته هایش سارتر تأکید داشت. او گفت که هیچ موجودی دیگر دنیای مشابهی ندارد. بر اساس استدلال او می توان نتیجه گرفت که وجود هر شخص ارزش توجه، آگاهی و درک است. منحصر به فرد بودن آن نیاز به تجزیه و تحلیل ثابت دارد.
  • نویسندگان وجودی در کار خود همیشه فرایند زندگی عادی قبل از ذات را توصیف کرده اند. برای مثال، کامو، استدلال کرد که این فرصت برای زندگی مهمترین ارزش است. ارگان انسان مفهوم وجودش را در طول رشد و توسعه درک می کند، اما تنها در نهایت می تواند ماهیت واقعی را درک کند. و برای هر فردی این راه شخصی است. اهداف و راه های دستیابی به بالاترین کیفیت نیز متفاوت است.
  • بر طبق سارتر، هیچ دلیلی برای وجود یک بدن انسان وجود ندارد. فیلسوفان وجودی پخش می کنند "او علت خود، انتخاب و زندگی او است." высказывания от идей других направлений философии в том, что как пройдет каждый жизненный этап человеческого развития - зависит от него самого. تفاوت سخن گفتن از ایده های دیگر فلسفه ها این است که چگونه هر مرحله زندگی انسانی را گذراند، بستگی به خود دارد. کیفیت ذات نیز به اعمال او بستگی دارد، که او در راه دستیابی به هدف اصلی به انجام می رساند.

  • وجود یک بدن انسانی با دلائل به سادگی به پایان می رسد. هیچ رمز و رازی وجود ندارد، زیرا منابع طبیعی نمی توانند تعیین کنند که چگونه زندگی یک فرد منتقل خواهد شد، چه قوانینی و مقرراتی که انجام خواهد شد و چه نخواهند.
  • انسان خود باید زندگی خود را با معنی پر کند. او می تواند دیدگاه خود را از جهان اطراف خود را انتخاب کند، آن را با ایده های خود پر کند و آنها را به واقعیت تبدیل کند. او می تواند هر کاری که بخواهد انجام دهد. ماهیت آن چه خواهد بود به انتخاب شخصی بستگی دارد. همچنین، وجود شخصیت به طور کامل در دست یک فرد هوشمند است.
  • Эго. اگزیستانسیالیسم نفس است. با توجه به فرصت های باور نکردنی برای همه.

تفاوت از نمایندگان جریان های دیگر

بر خلاف روشنفکران، طرفداران سایر روندها (به خصوص مارکسیسم)، فیلسوفان انسانی، امتناع جست وجو معنی منطقی از وقایع تاریخی را پذیرفتند. آنها هیچ دلیلی برای جستجوی پیشرفت در این اقدامات ندیدند.

تأثیر بر ذهن افراد قرن بیستم

از آنجاییکه فیلسوفان وجودی، بر خلاف روشنفکران، تمایل به دیدن قوانین تاریخ را نداشتند، آنها تصمیم نگرفتند تا شمار زیادی از همکاران را برنده شوند. با این حال، ایده هایی از این جهت فلسفه نفوذ زیادی بر آگاهی مردم داشت. اصول وجود انسان به عنوان یک مسافر به ماهیت واقعی خود، خطوط خود را به موازات افرادی که به طور قطعی این دیدگاه را به اشتراک نمی گذارند، انجام می دهند.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.atomiyme.com. Theme powered by WordPress.